مهمانی کلمات

 یک موقعهایی دلم عجیب هوایت را می کند. می آیم در این دنیای مجازی در آن صفحه ای که مدتهاست دارد خاک می خورد. همان صفحه ای که غریب و تنها افتاده درست مثل من. بازش می کنم گرد و غبارش را می روبم و تو را لابه لای پستهایت که کم کم دارد بوی نا می گیرد پیدا می کنم.


صفحه هم سر دردلش باز می شود گهگاه بغض هم می کند به گمانم اشک هم می ریزد دور از چشم من. همش از تو می گوید که کاش بیایی کلماتت را بریزی در آن و به تماشایش بنشینی با تحسین. صفحه هم دلش هوای چشمانت را کرده که خیره خیره نگاهش کنی و کلمات برقصند در چشمانت.

دلم عجیب هوای رقص کلماتت را دارد. بانویت را بنشان و واژه هایت را به رقص وادار برایش. من و دلم اگر آرام گوشه ای بنشینیم ما را هم مهمان کلماتت می کنی؟ 

پینوشت ۱: سعی در فهمیدنش نکنید. مخاطب خاص دارد.                                                    

پینوشت ۲: مخاطب خاص کاش هیچ وقت نخوانیش. 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو