تنها صداست که می ماند

صداها - فرزاد موتمن

خود فرزاد موتمن می گوید:" اجازه بدهید که نگویم صداها درباره چیست. نام فیلم به اندازه کافی گویاست."
صداها فیلم جذابی است. نمی گویم شاهکار یا فوق العاده. ولی مطمئنا از دیدنش لذت می برید. صداها روایت دگرگونی از یک جنایت است. ساختار مدرن و غیرخطی آن به شدت تماشاگر را جذب می کند. مثل این می ماند که قصه ای را از ته به سر تعریف کنید.
صداها از هر نظر فیلم ساده ای است. اصلا نمای خارجی ندارد. داستان سرراست آن بدون پیچیدگی چه در تم داستان و چه در شخصیتها با آن طراحی صحنه خلوت و کاملا یکدست در رنگ با آن حرکت دوربین ساده و در عین حال بسیار نوین با آن نورپردازی که بسیار به بی رنگی تکیه دارد همه و همه بر یک چیز تاکید می کنند: سادگی
در این میان تنها یک عنصر است که بسیار به آن پرداخته شده : صداها. صداها از بااهمیت ترین آن مانند صحنه گریه زن و یا صدای درگیریها تا بی اهمیت ترین آن مثل فرورفتن آب در چاه دستشویی و یا برخورد چاقو با بشقاب نقش عمده ای را در روایت داستان بر عهده دارند. حضور دو استاد بیان در این فیلم(میکائیل شهرستانی و رویا نونهالی) هم به اهمیت این موضوع دامن می زند و یادمان می اندازد که گاهی می شود چشمها را بست و فیلم را شنید.
صداها به شدت وامدار تاتر است. چه به خاطر تمام آن سادگیها که پیشتر به آن اشاره شد و چه به خاطر حضور بازیگرانی که سابقه طولانی در تاتر دارند و تمام تلاششان را به کار می برند تا بازی تاتری از خود ارائه دهند. حرکات اغراق آمیزشان در بدن و صورت و استفاده بسیار خوب از بیان باعث می شود تصور کنید نمایشی را بر صحنه می بینید نه فیلمی را بر پرده سینما.
در هر حال به خاطر حس نوستالژیک من به تاتر است و یا به خاطر متفاوت بودن عناصر فیلم صداها به نظرم فیلم جذابی است. دیدنش را از دست ندهید.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو