تولدانه

 و من به دنیا آمدم. ۲۷ سال پیش. میان دردهای مادرم و گریه های مادربزرگم و فریادهای پدرم که " بچه مهم نیست مادرش را نجات دهید." در شکوفه بارترین ماه خدا . و من نمی دانم چه کسی  اولین خوش آمد را  گفت به آن موجود دو کیلو و هشتصد گرمی زیر دستگاه.  اما چه اهمیت دارد مهم این است که من به دنیا آمدم...

تولدم مبارک

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو