از حواشی زنجیره انسانی

 جايتان سبز. ديروز،‌ زنجيره انساني،‌ انساني ترين رخداد اين سالهاي اخير بود. احترام به حق انتخاب انسانهايي كه تا همين دو هفته پيش كوچكترين حق اعتراضي نداشتند. آن هواي حبس شده در سينه هامان را بعد از چهار سال رها كرديم در فضا و اين يعني بودنمان قابل حذف نيست حضرات حتي با شديدترين تدابير امنيتي. اگر دوباره پناه نبري به نقاشيهايت و چشمانت را باز كني برايت خواهم گفت از آن پيرمردي كه با وجود پادرد از پارك ساعي تا ونك را پابه پاي ما آمد يا از آن زنهاي پابه سن گذاشته اي كه در حاشيه خيابان ايستاده بودند برايمان دست تكان مي دادند و آرزوي موفقيت مي كردند. بايد بودي و آن بيماران را مي ديدي  پشت پنجره هاي بيمارستان ايستاده و ما را كه سكوت كرده بوديم تا مزاحمشان نشويم را با فريادهايشان همراهي مي كردند. ماشينها را بايد مي ديدي در ترافيك مانده بودند اما نه عصباني بودند نه كلافه و تازه لبخند هم مي زدند. اينها مي داني يعني چه؟ يعني ايرانم غبار خاكستري اين سالها را زدوده از سر و رويش و مي خواهد كه سرپا بايستد سبز. هرزمان خواسته توانسته و ما به ايرانمان ايمان داريم...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو