برای ثبت در تاریخ

 شما را نمی دانم. اما من اگر بودم برای این خیابانهای روزمره معمولی اسم دیگری می گذاشتم. برای همین ها که کشدار لابه لای شهرم می چرخند و خودشان هم نمی دانند که کجا می روند. که برای من ولیعصر وقتی داری از آن پله ها سرازیر می شوی که برسی به  پارک ساعی یعنی روز زنجیره انسانی. زیرگذر آزادی وقتی با شتاب داری ازش عبور می کنی و چشمت می افتد به دورنمای میدان یعنی 25 خرداد. انقلاب، ونک، جام جم، هفت تیر، توپخانه و ... همه شان را خوب که نگاه کنی یعنی ما با فریادهایی که جا گذاشتیمشان در زمان و برق امیدواری چشمانمان.

شما را نمی دانم. اما من فارغ از تمام تحلیلها و محاسبات، فارغ از اینکه حضور میلیونی ما به پای کس دیگری نوشته شود یا نه و فقط برای اینکه حضورمان در سکون روزمرگیها گم نشود خواهم آمد به حرمت همان امیدواری جاری بینمان و به حرمت ایرانم و به حرمت آزادی ...

پینوشت: این متن مال دیشبه. مال اون ساعتهایی که دسترسی به بلاگفا امکانپذیر نبود. اما امروز  خواستم اینجا بگذارمش تا یادم نرود در چنین روزی من به ایرانی بودنم و به کنار هم بودنمان افتخار کردم. 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو