کاش "آخ" پایان کار نباشد

 اسمش هرچه كه هست؛ خلاقيت، جسارت، عبور از خط قرمز؛ يك موقعهايي آدم را مي ترساند. مي ترسي هنرمندت هرچه كه دارد را خرج كند و چيزي باقي نگذارد براي انتظارهاي بعدي، براي مزه مزه كردن اشتياق روزهايي كه ببيني اين دفعه چه جادويي در انتظار توست. كه يادش برود اگر خلاقيتش را تمام و كمال خرج كند اگر دستش خالي شود بعدش يا به تكرار مي رسد يا ابتذال. در بهترين حالتش آثاري خلق مي كند كه هركدام به تنهايي مي توانست شاهكار باشد اگر قادر بود زمان آن خلاقيت تام و تمام را مديريت كند. براي همين است كه هميشه با خودم فكر مي كردم اگر جاي ميكل آن‍‍ژ بودم حتماً "داوود" را نگه مي داشتم براي روزي كه ديگر حرفي باقي نمانده باشد. به خدا حيف "موسي" است يا ميدان "كاپيتول" و حتي آن نقاشي "صحنه رستاخيز" وقتي "داوود" اين طور سايه سنگينش را انداخته روي تمام آثار بعد از خودش. و يا نگاه كن به آن عكس "مهر مادري"* شرمن كه چطور وادارش كرده سكوت كند از بس فكر مي كند ديگر بيشتر و بهتر چيزي در چنته اش باقي نمانده. و حالا اين آلبوم "آخ" ... كاش چيزي از خلاقيت نامجو باقي مانده باشد ...

*مي دانم هيچ كدام از عكسهاي شرمن عنوان ندارد. اين اسمي است كه خودم برايش گذاشته ام.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو