بودن یا نبودن مسئله همیشه همین است

 پري خانم شمس العماره خيلي خوشبخت بوده حتماً. آن لحظه اي كه پايش را گذاشته روي اولين پله اتوبوس كسي بوده كه از بين مه و دود پيدايش شود و اسمش را كشدار صدا كند و از بين باد بلند فرياد بزند:" پري خانم" . اين را ديشب فهميدم همان موقع كه نامه apply  آن دانشگاه خارجي به دستم رسيد و كسي نبود بغ كند كه يعني حالا مي خواي بري واقعا؟ كه گردن كج كند كه نمي شود نري. كه چشمهايش يك جور خوبي مظلوم شود و مهربان كه دلم تنگ مي شه اگه بري. كه قلدر شود كه چي مي خواي بري ،من نمي ذارم. يا زير گوشت زمزمه كند اصلا اگه بري فكر كردي من بي تو چه كنم خره؟ كسي كه يك دليل لعنتي باشد براي نرفتن. اصلاً مي داني دارم فكر مي كنم درس خواندن هم بي كسي كه از بين مه و دود پيدايش شود و صدايت كند كشدار وقتي پايت روي اولين پله غربت است مزخرفترين كار دنيا است...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو