حرفهایی از ته ته دل+ یک سال

 حرفهایی از ته ته دل

کافی بود سرت را برمی گرداندی

من هنوز ایستاده ام

چرا هیچ کس مرا نمی بیند؟

کسی با من قرار سینما نمی گذارد؟

کسی نگرانم نمی شود؟

همیشه تنها چای می خورم

تنها تب می کنم

تنها موسیقی گوش می دهم

فکر می کنم "تنها" یک آدم است

که این جا خانه کرده

اگر آدم است

چرا مرا نمی بوسد؟

بلند می گویم

و خوب گوش کن "تنها"

من

بوسیدن را خیلی دوست دارم

فخری برزنده

پینوشت توضیحی : روزهایی است که دلت به درد می آید از تنهاییهای تمام عمرت دقیقا وقتی فکر می کنی که با آن خو گرفته ای. روزهایی است که خلوتت بدجور توی ذوق می زند و یادت می اندازد تنهایی از آن دردهایی است که هیچ وقت برایت عادت نمی شود حتی اگر تمام عمرت را با آن سر کرده باشی. روزهایی هست که ...

پینوشت توضیحی تر: بد نیست آدم گاهی هم سرک بکشد به گذشته. همین دیگر. هیچ حرف تازه ای نیست...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو