تصمیم بزرگ

 تنها بوده ای تا به حال؟ من بوده ام برای سالیان زیاد، طولانی، متمادی. خسته چی؟ بریده و از نفس افتاده. من بوده ام. به ظاهرم نگاه نکن به لبخندهایم به آرامشم. گول زنک است. من نه مادر ترزام نه فلورانس نایتینگل. نه فداکارترینم نه مهربانترین. نه بخشنده ام و نه بزرگ. آنچه مرا عضو ثابت این جمعیتها کرده بود نه حس کمک به همنوع بود نه بشردوستی که میل به دوست داشته شدن بود، چیزی که همیشه از من دریغ کرده بودند. اما حالا تصمیمم جدی است. دیگر هیچ وقت هیچ وقت با هیچ گروه خیریه و  N.G.Oای همکاری نخواهم کرد. نه به این خاطر که بچه ها را دوست ندارم یا سالمندان را و نه به این خاطر که ریشه بشردوستی در من خشکیده، بلکه چون من نه مادر ترزام نه فلورانس نایتینگل. من فقط یک زنم و دوست دارم بی دریغ دوست داشته شوم نه به واسطه ازخودگذشتگیهایم. این را پیوست کن به آن استعفانامه رسمی تا شاید مجبور نباشی هی بپرسی آخه چرا؟...


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو