عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 ایدلوئوژیهایتان را بریزید دور. اینجا زمین است که اهمیت دارد و خاک و درخت. اینجا از آسمان خبری نیست. از آرمان بزرگ زندگی. از آن مبارزه دائم بین معشوق حقیقی و معشوق خاکی؛ عشق ازلی و عشق زمینی؛ از مبارزه همواره بین خدا و شیطان. اینجا از شعارهایی که عمری ذهن ما را با آن پر کرده اید خبری نیست که بدا به حال شما اگر به خاک دل ببندید و از افلاک بمانید. از احساس گناهی که گذاشته اید روی شانه هامان و جهنمی که برایمان ساخته اید برای رسیدن به بهشتی که نمی دانیم کجاست. بروید ببینید جهان آرمانی ای که آدمهایش بلد نیستند به هم دل ببندند همان است که نباید دل بهش سپرد که بازتان می دارد از افلاک نه آنچه شما عمری در گوشمان خوانده اید. اینجا محبوبش هم هو است هم او. اینجا از مبارزه خبری نیست. اینجا زمین است...

رونوشت به ابراهیم حاتمی کیا: فکر کنم باید یک دست مریزاد به شما گفت از طرف همه بچه های دهه شصت از بس "به رنگ ارغوان" تان حرف دلمان بود. نفست حق هنرمند...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو