آقامون، اصغر فرهادی

امروز صبح، کسی، جایی، فقط یک دقیقه فرصت داشت و یادش نرفت مردمی اینجا مانده اند پشت دیوار و کسانی شده اند نماینده شان که ژولیده، بددهن، بی دانش و کارشان فقط فحش و عربده و لمپن بازی. یادش نرفت مردم را که خسته اند و ایستاده اند در تاریکی و پنجره ها بسته اما نور را بلدند و شور را و زیبایی را، رفت روی صحنه، فقط یک جمله گفت. پیام صلحش در تمام دنیا چرخید، کسانی در یک سالن برایش کف زدند و من به ایرانی بودنم افتخار کردم ...
- ویدیویش را از اینجا ببینید.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو