جهان من

یک روز
یک جا
زنی شکست
پخش شد در فضا
                  عین غبار
و باد بردش
.
حالا
کله سحر در تهران که می رود سرکار
یک تکه اش در پاریس قدم می زند
آن یکی در پرو سالسا می رقصد
این یکی در بوداپست با دوچرخه اش می رسد
هنرمندترینشان در مسکو ساز می زند
و یکی دیگر در فلورانس عاشق می شود
               در تهران عاشق می ماند
.
من پراکنده ام
و این جهان
راهی که به تو ختم می شود
از هر ایستگاهی هم که راه بیافتم
آخرین ایستگاه دنیا تویی
پیاده که نمی شوم
دوباره از نو می شکنم ...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو