دوستانی بهتر از آب روان

چند روز نبودم؟ خیلی انگار. برای من اینجا شده خانه. دور که می افتم ازش پریشان می شوم. خبر که نمی گیرم ازتان چیزی، جایی از زندگیم کم می شود. 
نبودنم به خاطر روزهای خوب سختی بود که می گذراندیم. روزهای خوبی که تمام شد و چه حیف ...
اما دیدنتان آنجا، بین تماشاگران، دلگرمی بود برایم. شمایی که با اسمهای مجازی بلدتان بودم و دوستیهای حقیقیتان را می دیدم. مرسی از حضورتان، از دستهای گرمتان و از نفسهای گرمترتان. مرسی که رنگ رویاهای من شدید. به قدر شوق نهفته تمام آن روزها دوستتان دارم ...

- بام تهران - اجرای جشنواره دانشجویی - تالار مولوی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو