در جیبم ستاره ای است/ احساسش می کنم/ آنگاه که شهر بر سرم فرو می ریزد*

سرمست بودم از اجرای خوب جمعه و از خبر خوب شنبه. اما خوشیها در لحظه ای بر باد می رود در شب یک خیابان بی مقصد، با یک طنین صدای آشنا، کسی که می گذرد از تو غریبۀ غریبه، تو که می خزی در تاریکی خیابان و قلبی که انگار کسی گرفته در مشتش، می فشارد  ...
* زنی عاشق در میان دوات - غادة السمان

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو