دوست داشتنت که زیر خاک نرفته، همین حوالی است، دوروبر من می پلکد و گرمم می کند. درست مثل آن روز زمستانی چهار سال پیش که سرد و برفی بود و من در میان آن لباس و تور اصلا احساس سرما نمی کردم. عشق همین است عزیز جان، قرار نیست هیچ از گرمایش کم شود ..‌. قرار نیست دفن شود ... حتی اگر از آن، فقط یک زن مانده باشد و یک خاطره و تو که ایستاده در آن دوردستها در چهار سالگی غمگینی که بی حضورت اصلا هم مبارک نیست ....

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بزن بزن دف دل را / خراب و خانه گل را / که من اسیر شبم شب

شعرخوانی ها- دو